امید ملاکریمی هستم؛ یه حواسپَرتِ متولدِ دهۀ ۶۰ !
حقیر، مدرس دانشگاه، عضو هیأت علمی و وکیل پایه یک دادگستری و همینطور تدوینکنندۀ جزوات آزمونهای حقوقی. میخوام یه داستان جالب براتون تعریف کنم، یادمه زمانی که مدرک کارشناسیم رو گرفتم خب اوون موقع مثل الان اینجوری در فضای مجازی فایلهای صوتی یا جزوات در دسترس نبود؛ یه دوستی داشتم که توی کلاسای یکی از مؤسسات آموزشی که توی تهران بود شرکت کرده بود و سرکلاس جزواتی را که اساتید میگفتن رو با یه خط خیلی بدی نوشته بود؛ خلاصه من هم که توان شرکت در اوون کلاسها در اون زمان نداشتم ازش خواهش کردم که کپیِ اونها رو در اختیارم بگذاره، بهم گفت که من اوومدم توی یه خونهای که در شهرستان دارم و برای آزمون وکالت میخونم و دسترسی و امکان تهیۀ کپی ندارم؛ گفت که برو فلان آدرس توی تهران (که آدرس همون مؤسسۀ آموزشی بود) برو واحدِ انتشاراتش و جزوات رو بِخَر! خوشحال شدم و رفتم اونجا، یه آقای مُسِنّی توی قسمت تکثیر یا همون واحد انتشارات اون مؤسسه نشسته بود و تا گفتم جزوۀ فلان اساتید رو میخوام بهم گفت دانشجوی مؤسسه هستی؟ گفتم که نه! گفت ببین پسر جون! اینجا یه مؤسسه است که داره کارِ تجاری انجام میده اینجوری که مثلاً استاد یه جزوۀ ۲۰۰ صفحهای میده به من که تکثیر کنم و بِدَم به دانشجوهای همین مؤسسه که کلاسهای اوون استاد در اوون درسِ خاصِ رو شرکت کردن؛ حرفش رو قطع کردم بهش گفتم: «میتونم خواهش کنم که همین جزوهها رو به من بدین؟»؛ گفت: «وایسا هنوز حرفم تموم نشده!»؛ گفتم: «ببخشید، بفرمایید!» ادامه داد که «اون استاده که جزوۀ ۲۰۰ صفحهای تایپی را در اختیار دانشجوها قرار داده اینجوری نیست که کلِّ کلید یا فرمول یا دستورالعملِ قبولی رو بده به دست من که تکثیر شه!» ادمه داد که: «همون استاد به بچهها جزوه هم میگه که بنویسن و جزوۀ دستنویس میشه مکمل این جزوۀ تایپی و گفت جالبتر اینکه در همین جزوۀ تایپشده هم ایراداتی وجود داره که سرکلاس به بچهها میگه که اصلاحش کنن!» گفت: «بعله اینجوریاس!»؛ خیلی ناراحت شدم از اینکه چرا باید اوونهایی که به این کلاسا دسترسی دارن یا توان مالی دارن قبول بشن، از طرف دیگه هم از اون دوستم ناراحتم شدم که چرا منو پیچوند! زنگ زدم بهش گفتم ماجرا از این قراره؛ متوجه کاری که باهام انجام داده بود شد، خواست جبران کنه، بهم گفت پاشو بیا اینجا و از جزوات نُتبرداری کن، البته بازم نگفت که بهت کپیها رو میدم؛ شاید حق داشت چون هزینه کرده بود و نمیخواست یه رقیب اضافه بشه!
منم که «مُصر بودن» و «پیگیر بودن» اَصَن تو ذاتمه کوبیدم رفتم اونجا؛ پنج ساعت توی راه بودم و خلاصه بهم محبت کرد و سه شبانه روز ازم پذیرایی کرد و یک دونه از این میزهایی که مُلّاها دارن بهم داد که بنشینم و یادداشتبرداری کنم؛ بعد از اینکه کارَم تموم شد و با اتوبوس در مسیرِ برگشت بودم در حالی که داشتم به انگشت بزرگۀ دست راستم که کبود شده بود (اینقدر که نوشته بودم!) نگاه میکردم توی این فکر بودم که اگه یکی این رفیقی که من داشتم رو نداشت و امکان حضور در این کلاسها رو هم به جهت عدم توانایی مالی نداشت مسلّما از پیشرفت باز میموند و البته نتیجه، این میشد که فقر و زندگیکردن توی نقاط دورافتاده و محروم باعث باز موندن آدمهای مُستعد میشه، البته بگذریم که معدود اساتیدی هم هستند که همه چیز رو در مادیات میدونن و اونها هم در خصوص عدم پیشرفت این آدمهای مستعد مسؤولند؛ تو همین فکر بودم که یهو یه جمله از یکی از معلمهام یادم اومد، گفته بود که: «اگر با خدا وعده کنی که یه بخشی از کارِت رو در آینده به اونهایی که نیاز به خدمت تو دارن تَبَرُّعاً خیر کنی جواب خوبی میگیری»، خلاصه به اون بزرگبابا («خدا» رو میگم) قول دادم که اگه قبول بشم یک به دَهِ پولِ حاصله از وکالت یا قضاوت و همینطور یکدهم از زمانم رو به تدوینِ جزواتِ رایگان اختصاص بدم؛ اینجوری شد که سالِ بعدش، خبر شیرین قبولیم رو بعد از مادرم، به خودش (یعنی خدا) دادم و گفتم بهش که: «از فردا اجرای وَعدهام رو شروع میکنم الان هفت سال از اون روز میگذره و من تمامِ جزواتِ موردِ نیاز برای قبولی در آزمونهای حقوقی رو کامل کردم؛ البته بگم که من نَه یک به دَه؛ بلکه نُه به دَهِ مالَم و وقتم رو به این مهم اختصاص دادم و البته در تمام این سالها آدمهایی رو سرراهم گذاشت که بهم کمک کردن و وجودشون مایۀ رحمت بود؛ خلاصه اینکه به گفته قرآن «رحمت خدا به نیکوکاران نزدیک است!» و من دستهای او را در کلیۀ امورم دیدم؛ امروز که این متن را برای اولین بار میخوانید خُرسندم از اینکه جزواتم روزانه صدها مرتبه دانلود میشود و خدا را شاکرم که داوطلبان از کاملبودن و بینقصبودن اونها صحبت میکنن؛ من تردید ندارم که مطالعۀ جزواتم برای موفقیت در آزمونها (البته در کنار خواندن قانون) کافی است.
این جزوات کاملاً رایگان است و یه خواهش دارم از شما که فقط یکی از جزوات رو دانلود کنید و اگه به معجزۀ اونها پی بردین اونها به دوستانتون معرفی کنین، من برای گسترش این کار خیر به کمک شما نیاز دارم؛ بدون وجود شما مَحاله که به این منابع کنکوری دست پیدا کنند.
البته بدونید این کار خیر شما هم بهتون برمیگرده!
به یادگیری و اشتراک گذاشتن آموختههایم با دیگران علاقه زیادی دارم. البته همه تلاشم را میکنم تا چیزهایی را که به افزایش کیفیت یادگیری کمک میکنند یاد بگیرم و بعد از افزودن تجربیات خودم، آنها را به دیگران هم انتقال بدهم. هرچند که به نظرم تحصیلات رسمی تنها بخشی از آموختههای من در این سالهاست، اما درست این است که برای معرفی خودم با آنها شروع کنم.
تمرکز اصلی کار من در این وبسایت اینه که متفاوت باشم و در حوزۀ آموزش و نویسندگی در رشتۀ حقوق به چشم بیایم و به مدرسِ مرجع تبدیل شم. میخواهم یک برند در هر نمونۀ جزوهام قرار دهم که موضوعی واقعاً درخورتوجّه بهوجود آید. حتما دیدید آدمهایی رو که با یه ویژگیِ خاص، خودشون رو متفاوت و منحصربهفرد نشون میدن؛ مثلاً عینک زرد میزنن یا یه مدل موی خاصِّ خودشون رو دارن یا …
منِ کمترین میخوام که بهترین تبلیغ برای کارهام، تمایز و انجام کاری نو و جالبتوجّه باشه. نمیخوام از این جمله کلیشهایها بگم ولی «کلید موفقیت یافتن راهی برای برجستهبودنه، مانند برند بودن در کار خود». من این متفاوت بودن رو در جزوههایی که به رایگان در دسترس دانشجویان حقوق گذاشتم، نشون دادم.
جزوات حقوقی جزوات آزمونهای حقوقی


